روانشناسی رنگ یکی از جالبترین و در عین حال، بحث برانگیزترین جنبههای بازاریابی است. ما معتقدیم که مسائل در تجزیه و تحلیل همیشه دارای عمق هستند. تئوری رنگ یک موضوع پیچیده و متفاوت است، اما علاوه بر این، نتایج و تاثیرات گرفته شده از اینفوگرافیک بسیار وسیع است.
این موضوع حقیقت دارد که هر رنگی قابلیت تبدیل شدن به رنگی دیگر را ندارد و نمیتوان رنگ سبز را به زرد لیمویی تبدیل کرد. بنابراین نیاز است به شناخت و تصمیماتی هوشمندانه در مورد طیفهای مختلف رنگی در دنیای اطرافمان مجهز شویم.
۱# روانشناسی رنگ در بازاریابی و تصورات اشتباه در مورد آن
اغلب به دلیل اولویتهای شخصی، تجارب، نوع تربیت، زمینه و تفاوتهای فرهنگی، هر کدام از رنگها روی ما تاثیر خاصی میگذارند. مثلا رنگهایی نظیر زرد یا بنفش قادرند احساسات ویژهای را در شما ایجاد کنند، اما هنوز چیزهای زیادی در این رابطه برای یادگیری وجود دارد و ما میپذیریم که پاسخ همه سوالات را نمیدانیم. کلید اصلی این مساله، جستجوی راههای عملی برای تصمیمگیری در مورد رنگ و انتخاب آنهاست، ولی هرگز فراموش نکنید که رنگ ها به تنهایی پرونده شما را خوب نمی کنند.
۲# روانشناسی رنگ در برندها و تجارت آنلاین
نام تجاری یا همان برند یکی از مهمترین موارد مرتبط با ادراک رنگ است و مقالات بسیاری در رابطه با آن شکل گرفته است. تلاشهای بیشماری برای دستهبندی پاسخدهی به مشتری بر اساس رنگهای مختلف انجام شده است:
رنگ، بیش از حد به تجربیات شخصی وابسته است و بیانگر احساسات ویژهای است. با این حال، الگوهای پیام رسانی از طریق رنگ گستردهتر هستند.
بر اساس تحقیقی با عنوان “تاثیر رنگ در بازاریابی”، محققان دریافتند که بیشتر قضاوتهایی که در مورد محصول شکل میگیرد، بسته به نوع محصول، صرفا متکی بر رنگ است.
با توجه به نقشی که رنگ در برندسازی ایفا میکند، در ارتباط بین برندها و رنگ، بر اساس درکی که از یک رنگ ایجاد میشود، آن رنگ برای برند خاصی استفاده میشود (به این معنا که رنگ مناسب فروش چه چیزی است؟)
تحقیقی با عنوان “قرمز هیجان انگیز و آبی آرامش بخش” نیز تائید میکند که تمایل به خرید در مشتریان، تا حد زیادی تحتتاثیر رنگهایی است که در درک یک برند نقش دارند. حقیقت اینست که رنگها روی دید و نظر مشتری نسبت به شخصیت برند موثر هستند.
دیگر تحقیقات نشان میدهد که مغز ما، برندهایی را که بلافاصله قابل شناخت هستند ترجیح میدهد و در این میان، رنگ یک عنصر مهم در ایجاد این شناخت است. حتی تحقیقی درا ین رابطه پیشنهاد میکند که برای برندهای جدید رنگهایی انتخاب شود که آنها را از سایر رقبا متمایز میکند.
هنگامی که بحث چینش و انتخاب رنگ مطرح میشود، تحقیقات نشان داده است که پیشبینی واکنش مصرفکننده به تناسب رنگ و برند، بسیار مهمتر از خود رنگ است.
جنیفر آکر روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد، مطالعاتی در این زمینه “ابعاد شخصیت برند” انجام داده است و اشاره میکند که ۵ بعد روی شخصیتسازی برند موثر هستند:
برندها گاهی اوقات، بین دو مورد از این ابعاد قرار میگیرند اما معمولا بیشتر به یکی از این ابعاد متمایل هستند. بنابراین رنگ ویژه آن بعد برای برند در نظر گرفته میشود (برای مثال، رنگ قهوهای برای استحکام، رنگ بنفش برای کمال و رنگ قرمز برای هیجان). تقریبا هر مطالعه و تحقیق علمی در زمینه رنگها و برندسازی به شما خواهد گفت که رنگها، از شخصیتی که میخواهید برای برند ارائه دهید پشتیبانی میکنند و نیازی نیست از رنگهای کلیشهای در این رابطه استفاده کنید.
مثلا رنگ سبز، معمولا بعنوان رنگی آرامش بخش مطرح میشود و گاهی برای برندهای مربوط به محیط زیست استفاده می شود اما لزوما اینطور نیست و گاهی برای برندهای مربوط به فضاهای مالی نیز کاربرد دارد. یا رنگ قهوهای که برای درخواست تجدیدنظر مفید است، میتواند در مفهوم و زمینه دیگر برای ایجاد گرما و احساس صمیمیت و شکرگزاری و یا برای تحریک اشتها بکار رود (هر تجارتی که در زمینه شکلات تا به حال دیدهاید).
نتیجهگیری: هیچ دستورالعمل مشخص و واضحی برای انتخاب رنگهای برند وجود ندارد. عبارت “بستگی دارد” یک جواب کسلکننده در این رابطه است اما جوابی درست است. با اینحال زمینه کاری شما باید در یک نظر به مخاطب منتقل شود و در این راستا احساس و تصوری که برند شما یا محصولتان ایجاد میکند بسیار مهم است.
حتما شرکت های زیادی دیده اید که لوگوی خودشان را در مدت زمان تغییر داده اند، شاید گنده ترین آنها گوگل باشد که لوگوی خود را بارها تغییر داده است (منظورمان دودل های Doodle گوگل نیست)، و این چیزی شایع است بالاخره شرکت ها بازخورد های کاربران را دریافت می کنند. آنها از فیدبک مشتریان استفاده می کنند و لوگو های بهتری می سازند، مثلا منچستر یونایتد ۱۲۰ سال لوگوی باشگاه را ۷ مرتبه عوض کرده است.
۳# روانشناسی رنگ در خرید – تمایلات رنگی مردان و زنان
یکی از آزمایشات جالب در این مورد، تحقیق جوهال لوک در مورد انتساب رنگ است. نتایج نشان میدهد که انتخاب و ترجیحات رنگ بسته به جنسیت اشخاص فرق میکند (البته بیشتر اشخاص حاضر در آزمایش از جوامع غربی بودهاند) . جالبترین نکته در این آزمایش تمایل هر دو جنس به رنگ آبی و اختلاف جنسیتها روی رنگ بنفش بود.
البته محیط زندگی و همچنین جنبههای فرهنگی نقش مهمی را در انتخاب رنگ مناسب توسط مردان و زنان ایفا میکنند و انتخابهای فردی را تحتتاثیر قرار میدهد.
رنگهای مورد علاقه مردان و زنان:
رنگهایی که کمتر مورد علاقه زنان و مردان است:
تحقیقات بیشتر در مورد درک و تنظیمات رنگها نشان میدهد که برای سایهها، ته رنگها و رنگها، مردان معمولا رنگهای جسورانه و بولد را ترجیح میدهند در حالی که زنان رنگهای ملایم را میپسندند. همچنین مردان بیشتر سایه ایی از رنگهای مورد علاقهشان (رنگهایی که رنگ سیاه به آنها اضافه شده است) را انتخاب میکنند ولی زنان بیشتر ته رنگهایی ملایم از رنگها را ترجیح میدهند (رنگهایی که رنگ سفید به آنها اضافه شدهاست). با این صحبت ها حتما میدانید که هنرمدان یا تولید کنندگان آثار هنری کار سختی پیش رو دارند. وقتی طراحی خلاقانه پیش روی تولید کننده باشد وی برای فروش محصولات هنری نیاز به راهکار دارد.
اگرچه مساله جنسیت یک بحث داغ در تئوری رنگهاست، اما من نمیتوانم آن را درک کنم. برندها به سادگی خارج از کلیشههای جنیستی کار میکنند. در واقع مقوله “تناسب درک شده” نباید اینقدر سفت و سخت بعنوان یک فرضیه در موفقیت برند و محصول بکار گرفته شود صرفا به این دلیل که رنگها با سلیقههای نظرسنجی شده مطابقت ندارد. بنابراین بسیاری از برند ها هم به این رنگی اعتماد نکرده و صرفا آن را نادیده می گیرند.
۴# هماهنگی و تبدیل رنگ ها
بر اساس یک اصل روانی شناخته شده: جداسازی و تکبودن اثر باعث میشود که بیشتر در خاطر بماند. تحقیقات به وضوح نشان میدهند که وقتی یک متن یا تصویر متمایز از محیط اطرافش است، اشخاص قادرند بهتر آن را تشخیص دهند و به یاد بیاورند.
دو مطالعه در ترکیب رنگها، یکی راجع به ارزیابی زیبایی شناسی و دیگری راجع به یافتن تنظیمات و ترجیحات مشتریان، منجر به پیدا کردن الگوهای رنگی مورد علاقه طیف وسیعی از مشتریان با رنگهایی مشابه و پالتهای مورد علاقه آنها با کنتراستهای بالای رنگ شد و از لحاظ هماهنگی رنگ، یک ساختار بصری متشکل از رنگهای مشابه و نیز متضاد با رنگهای مکمل ایجاد شد.
اهمیت این موضوع در چیست؟
اگرچه ممکن است شما احساس یک دکوراتور داخلی را بعد از خواندن این بخش پیدا کنید، اما در هر صورت درک اصول بهینهسازی تبدیل به شما کمک خواهد کرد تا بسیاری از اشخاص را از سردرگمی نجات دهید و کار را برای آنها سادهتر کنید. مثال زیر را در زمینه تغییرات و تبدیلات رنگی دکمهها در سایت در نظر بگیرید:
تغییر رنگ دکمه به رنگ قرمز، نرخ تبدیل و تغییر را تا ۲۱ درصد افزایش میدهد. ما قصد نداریم یک قضاوت شتابزده در مورد قدرت تک رنگ قرمز داشته باشیم. واضح است که بقیه صفحه که بیشتر به رنگ سبز متمایل است تعامل با سایر قسمتها را ساده میکند. در عین حال رنگ قرمز از لحاظ بصری رنگی متضاد با سبز و مکمل آن است.
در مورد تاثیر تک رنگها در آزمونهای چند متغیره شواهد دیگری نیز وجود دارد از جمله تحقیقات انجام شده توسط پاراس چوپرا که در مجله Smashing به چاپ رسیده است. چوپرا میخواست بداند که چطور میتواند دانلودهای بیشتری برای برنامه PDFProducer خود داشته باشد. او این متغیرها را در آزمونهایش بکار گرفت:
۵# چرا ما رنگ “آبی آسمانی” را به رنگ “آبی روشن” ترجیح میدهیم؟
اگرچه رنگهای مختلف، به طرق مختلف قابل مشاهده و ارائه هستند، اما نامهای توصیفی رنگها نیز بسیار اهمیت دارد.
بر اساس تحقیقی با عنوان “یک گل سرخ با هر نام دیگر”، زمانی که اشخاص میخواهند محصولی را بر اساس نامهای رنگی مختلف ارزیابی کنند، نامهای فانتزی طرفداران بیشتری دارد. برای مثال عنوان “mocha” یا همان قهوه، بسیار محبوبتر از رنگ مربوط به آن یعنی “قهوهای” است.
تحقیقات دیگر نشان میدهد که در رابطه با طیف وسیعی از محصولات، مصرفکنندگان، نامهای رنگی استادانه برای محصول را بیشتر از سایر نامهای اختصاص داده شده به آن محصولات میپسندند. همچنین اشخاص، نامهای رنگی غیرمعمولتر و منحصر به فردتر را برای هر چیزی از ژله گرفته تا پوشاک بیشتر دوست دارند.
۶# پالت رنگی خود را پیدا کنید
ما در پایان این پست هستیم و هنوز به قاعده مشخصی برای انتخاب رنگ مناسب نرسیدهایم. در حقیقت حتی ممکن است سوالات بیشتری برایمان ایجاد شده باشد.
در واقع طبیعت متنوع تئوری رنگ بدان معناست که ممکناست هرگز پاسخی قطعی برای انتخاب رنگ مناسب وجود نداشته باشد.